288
- دوشنبه, ۲۴ آبان ۱۳۸۹، ۰۹:۱۰ ق.ظ
به نام خدای 288 سلامن زهرای خوبم نمیدونی چقدر دلم برات تنگ شده برای دیدنت دارم ثانیه شماری میکنم یعنی کی میرسه ببینمت همین امروز ظهر !! نمیدونم چی بگم و چی نگم از کجا بگم از دلتنگی بگم یا از اینکه دارم 288 رو دو روز دیرتر مینویسمفقط همین رو میگم خیلی خیلی ... دوست دارم زهرا
جات خیلی خیلی خالی بود ایکاش توم بودی و کنار هم بدون دلتنگی دعا میکردیم
هر جا میرفتم هر جا که بودم وقتی دونفر رو میدیدم که دستاشون توی دست همه
دلم برای دستات پرپر میزد ثانیه ای نبود که به خودت و عشقمون فکر نکنم تا
تونستم دعا کردم برای تو برای خودم برای همه گفتنی زیاده ولی همشون فقط
برای توه باید بت بگم نمیشه نوشت دلم برای چشمای قشنگت تنگ شده میخوام
زودتر ظهر بشه بیام ببینمت ولی واقعا دوری سخته اونم دوری از عزیز ترین
کست. زهرای گلم دلم خیلی برات تنگ شده نمیدونم تا ظهر چجوری خودمو نگه دارم که نیام خدایا ترخدا این دوسه ساعت زودتر تموم شه من بتونم زهرامو ببینم خدایا خدایه خوب و مهربون تا 287 مراقب زهرای گل من باش خودت میدونی چقدر دلم براش تنگ شده
- ۸۹/۰۸/۲۴