288
- شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۸۹، ۱۲:۰۱ ق.ظ
به نام خدای خودمون دوتا علی مهربونم سلام این پست و در حالی میزنم که بیشترین فاصله ممکن
از همدیگه رو داریم تجربه میکنیم.یاد اون روز افتادم که تو دفتر کنا هم
نشسته بودیم.من داشتم پست میزدم ولی تو نمیدونستی.دنیا چه بازی هایی
داره.یه روز اونقدر نزدیک، یه روز انقدر دور.علی هر چقدر از دلتنگیم برات
بگم کم گفتم.جمعه وقتی تو جلسه نشسته بودم به لحظه هایی که با هم بودیم فکر
میکردم.انقدر غرق فکر کردن بودم که گذشت زمان و احساس نکردم.چقدر خوبه حتی
وقتی بت فکر هم میکنم زمان برام زود میگذره.علی میدونم خودتم میدونی ولی
دلم میخواد تو این دفترم ثبت بشه.برای عشقمون دعا کن.از امام رضا بخواه هر
چه زود تر بطلبه با هم بریم.بخواه هر چه زود تر این سختی تموم بشه و بتونیم
با آرامش در کنار هم زندگیمونو شروع کنیم. علی چقدر عکسی که تو حرم گرفته
بودی قشنگ بود.وقتی اون عکس و میبینم حس میکنم تو حرمم.وای خدای خوبم کمکم
کن.کمک کن بتونم این دلتنگی و تحمل کنم و قولی که به علیم دادم و
نشکونم.عزیز دلم خیلی دوست دارم خیلی... خدای خوبم مواظب عشق منو علیم باش.از علیم خیلی دورم.امید زندگیمو به تو میسپرم خدایا امید همه عاشقا رو نا امید نکن
- ۸۹/۰۸/۲۲