19 :: روز شمار عشق

19

شنبه, ۱۹ دی ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ
ما دو تا یکی هستیم

به نام خدای خوب و مهربون

سلام زهرای نازم . سلام گل پیازم ( البته باید در اینجا اشاره بشه منظور گل مریمه و از دستگاه تشبیه استفاده شده*

خوبی خانومی مهربون ؟ ایشالا که خوب خوب خوب باشی البته عشقمو یکم پیش دیدم که حالش خوب بود تازه کلی باهم بازی کردیم .

خانومی چه خبرا ؟ ببخشید روز شمار رو مجدد مثل همیشه دارم کلی دیر مینویسم و تو هیچی بهم نمیگی ؟ کلا عشق مهربونی هستی خداروشکر که تورو دارم هرکی دیگه بجای تو بود نمیتونست انقدر مهربون باشه و هیچی بهم نگه .

خانومی از تبریکت خیلی ممنونم افتخارمه همکار تو باشم عشق خوشگلم چی میتونه بهتر از این باشه عزیزم البته زهرا جونم خیالت تخت باشه من به این اکتفا نمیکنم و این میشه شغل دومم البته این معنیش این نیست تعهدم رو به کار کم کنم یعنی از نظر درامدی بهدش وابسته نمیشم و دنبال ایده های خودم میرم عزیزم بلاخره قراره یه زندگی ایده ال و عالی برای عشقم فراهم کنم .

زهرا جونم روز شمارمون عدد 20 رو هم کم کرد و داره شمارشای معکوس شروع میشه و استرس من از اون لحظه پر استرس و خجالتی بیشتر میشه عشقم بعدشم اینو نگو که استرسو خجالت نداره ؟ مگه میشه اخه نداشته باشه اخه قراره با بابا و مامانی صحبت کنم این خیلی با حرف زدن با تو فرق داره عشقم اخه با تو راحتم از اونا خجالت می کشم توروخدا تو این چند وقته باهام کار کن صوتی موتی ندم عزیزم .

زهرا جونم امروز حسابی جات خالی بود فیلمی داشتیم که نگو اول از اون که رفتیم افرود سواری تو برف گیر کردیم سه ساعت تموم با بیل برف این ور اون ور میکردیم که ماشین در بیاد بعدش من دیدم ماشین در نمیاد با کلی بدبختی بیشتر اتیش روشن کردم بعد روشن کردن اتیش یهو ماشین درومد فروی اتیش رو خاموش کردیم رفتیم تاااااااا اینکه ساعت یک صبحونه خوردیم بعد یهو سرد شد رفتیم تو ماشین حمله ور شدیم به سمت افراد خلاف کار ما برو اونا وایسا انقدر ما رفتیم تا به اونا مه وایساده بودن رسیدم خلاصه از اوناهم هیچی در نیومد فقط جات خالی جلی جاهای جدید رفتم عزیزم که ایشالا تورو هم می برم تا توم ببینی زندگی من

عشقم بازم ببخشیدا انقدر روز مارمون رو دیر نوشتم ولی قبل اینکه ساعت 12 بشه تمومش کردم عزیزم.