30
- شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۴، ۱۲:۰۷ ق.ظ
به نام خدای خوب و مهربون
سلام زهرای مهربونم
خوبی خانومی ناز و مهربون ؟
ایشالا که خوب خوب خوب باشی عزیزم . زهرا جونم یه عالمه ببخشید برای که نوشتن روز شمار انقدر دور شد عزیزم تازشم این سری رو که خودت می دونی عزیزم نبودم خونه بعد این چند روز هیات اولین باریه اینرنت رو باز کردم عزیزم.
زهرا جونم عزا داریات قبول باشه ایشالا که امام حسین و حضرت زینب قبول کنن و دعوتمون کنن دوتایی بریم کربلا البته سوریه رو نمیشه رفت .
زهرا جونم اول از همه چی برای این همه زحمتی که برای روز شمار کشیدی ازت ممنونم عشق قشنگم یه عالمه علی رو با این همه زحمتی که کشیدی شرمنده کردی عزیزم هم از شاسی کردن عکسا و هم از دکور بندی و هم از وایسادن تو نمایشگاه و مراقب همه چی بودن یه عالمه دستای نازت درد نکنه عزیزم
زهرا جونم برای رمانی هم که برای نمایشگاه رفتی خریدی ازت ممنونم خیلی نازی که به فکر همه چی هستی و همیشه کمی و کاستی های کارو پوشش میدی عشقم تازشم کلی مراقب بودی که تو دفتر چیزای بد ننویسن و یه سری همه چیو برسی می کردی .
عشقم اون روز خیلی حرص خوردم که زیر بارون از نمایشگاه رفتی بیرون وتو اون بارون پیاده رفتی خونه عزیزم اخه نمیگی خداینکرده سرما میخوری ؟ چترم که نداشتی اخه این کارا چیه میکنی خانومی
زهرا بهترین چیز نمایشگاه همون چیزی بود که خودت گفتی یعنی این که هر روز میشد زهرای نازم رو از نزدیک ببنم البته هر چند کوتاه و خیلی رسمی ولی خیلی خوب بود دیدن زهرای نازم از همه جیز مهم تره
زهرا جونم ببخشید با این همه تاخیر روز شمار انقدر کوتاه نوشتم ولی داره خوابم میبره نمیدونم چی دارم می نویسم عزیزم
فقط اینو بدن از همه دنیا برای من با ارزش تری عزیزم

خدایا خیلی خیلی خیلی مراقب زهرای مهربون من باش
زهرا جونم توم اندازه همه دنیا مراقب خودت باش هستی من
عاشقتم زهرای مهربون من
یع عالمه بوووووووووووس
به امید دیدار روی ماهت عزیز دل من
دوست دارم زهرا جونم
- ۹۴/۰۸/۰۲