روز شمار عشق

یه خونه جدید برای ادامه راه، راهی که ما دو تا انتخاب کردیم تا با هم یکی بشیم

روز شمار عشق

یه خونه جدید برای ادامه راه، راهی که ما دو تا انتخاب کردیم تا با هم یکی بشیم

34

به نام خدای خوب و مهربون

سلام زهرا جون مهربون و خوش سلیقه و هنرمند من

خوبی خانوم خانوما خوبی عشق من ؟ ایشالا که خوب خوب خوب باشی همه دنیای من

وای که چقدر دوست دارم امروز هم چقدر خوب بود اخه اومدم پیش زهرای مهربونم و کلی پیشش بودم البته درسته نمیشه بپرم بغلش و بوسش کنم ولی همین که کنارتم و میبینمت و کار کردنت رو می بینم اونم با اون همه سلیقه خوبی که داری کلی ارامش بخشه . همه دنیای من خیلی خورشید رو خوشگل کشیده بودی ها خیلی خیلی خوشگل شده بهترین کار همون خورشید نازی شد که کشیدی عزیزم انقدر خوشگله که ادم دوس داره بیاردش خونه خودشون. زهرا جونم این هفته توم خاطره گفتی وای که چه خاطره نازی بود برام کلی چیزای قشنگ اومد جلوی چشمم اون روز یه روز فراموش نشدنیه زهرا جونم اول سفر باهممون تنهایی چه خوب بودا به ویزه همون قسمت کنار رودخونه که باهم نشسته بودیم فراموش نشدنی بود عزیزم چقدرم گوشی و تبلت گرفتیم یارو رو سورپیریز کردیم یه جا انقدر چیز فروخت .

زهرا جونم این سری کدام خاطره هارو بگم ؟ این نه اون یکی هم نه این یکی اره این یکی رو میگم البته نه اینکه اونا رو نگم یعنی خوب نیستا اوناهم خوبه ولی اونا برای بعدا خوب این که میخواستم بگم چی بود ؟ 

خوب اول یه چندتا وسیله های تو خاطره رو میگم قبل اینکه بخونیش ببین خودت یادت میاد چیه ؟ 

 علف - عینک دودی - کوله ابی 

فهمدی چی بود نه خدایی بعد دیدن اون علف خوب معلومه چیه دیگه ؟

یادته رفته بودیم کوه برای مراقبت عزیزم ؟ ای جونم مگه میشه یادت بره عشق من اون اوایل که میومدی کوه خیلی مجهز تر می اومدیا کلی چیز همراهت بود هم اب معدنی هم خوراکی ایشالا سال دیگه که باز باهم میریم کلی خوراکی بیار که گنت نشه دیگه ازه دیگه زهرا جونم یه کوله پشتی ابی خوشگل داشت که توش پر خوراکی بود عصر بود منم گشنم شده بود زهرا جونمم اونجا بود مامان اینا اومدن پیش زهرا جونم همه باهم راه افتادید رفتید نشستین پیش چشمه تو بدی با صاحب با مامان و ابجی اولش یکم عکس گرفتیم منم از روی کوه اون وری نشسته بودم مثلا داشتم بستر رو تحت پوشش قرار می دادم که کسی نیاد بالا و کار خرابی نکنه ولی همش داشتم شمارو نگاه می کردم عزیزم همین که شروع کردین به عصرونه خوردن چشمم به دلم فرمان داد که به معزم بگه گشنمه مغزمم گفت گشنمه منم چیزی جز سبزی های ناشناخته کوهی هیچی پیدا نکردم برای خوردن مهم ترین کشف اون روز می دونی چی بود این که فهمیدم اینا که قبلنا برای اولین بار خاصیت دارویی علفا رو پیدا کردن شبیه من بودن گشنشون بوده البته این خاطره بیشتر مربوط به گشنگی من میشه ولی هیچ چیزش شیرین تر از نگاه کردن تو نبود.


راستی زهرا جونم برای سه شنبه شب این هفته خیلی ازت ممنونم زهرا جدی یکی از چالشای بزرگ زندگیم رو حل کردی خورش سبزی .جدا که تو همه چی تمومی عزیزم خوشمزه ترین خورش سبزیا رو تو مامانم و مامانی و خواهرم درست میکنید البته من هنوز دست پخت مامانی رو نخوردم ولی میدونم همون مامان یاد دختر گلش داده زهرا جونم خورش سبزیت خیلی خیلی خوشمزه بود اگه جا داشتم و تو روز بود همشو میخوردم عزیزم کارت بیسته عشقم . زهرا جونم نمیدونی این هفته چقدر خندیدم وقتی یاد اون صحنه میفتم اون حالت تو کلی خندم میگیره عزیزم نمیدونم چرا استرس گرفتت چیزی نشد که عزیزم ولی خدایی یه خاطره شیرین رو رقم زدی حیف که اینجا نمیشه نوشتش عزیزم ولی ازت یه دنیا ممنونم که بازم کاری کردی بتونم بیام عزیزم . 

 


خدایا خیلی خیلی مراقب زهرای مهربون من باش زهرای که بهترین خورشید دنیا رو نقاشی کرد

زهرا جونم توم اندازه همه گرمای خورشید مراقب خودت باش عزیزم

بوس بوس بوس به روی هنرمندت عزیزم

عاشقتم هستی من

به امید دیدار روی ماهت فرشته مهربون من

دوست دارم زهرا جونم

  • ما دو تا یکی هستیم

نظر  (۰)

پیام شما ثبت شد
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی