291
- شنبه, ۱ آبان ۱۳۸۹، ۱۲:۱۰ ق.ظ
به نام خدایی که علی رو برای من آفرید سلام مهربون ترینم علی باور کن خیلی شوکه شدم.راستش وب و باز کردم که
بنویسم گفتم بذار اول بات حرف بزنم بعد.الان که اومدم بنویسم دیدم تو ازم
جلو زدی.وای وای وای که چقدر من دختر بدیم.اه ولش کن چرا پست به این با
ارزشی و با این جملات خراب کنم.علی قشنگم نمیدونی چقدر این پنجشنبه برای من
لذت بخش بود.نمیدونی چقدر حس قشنگی بود وقتی کنارت نشسته بودم و پیتزا تو
دهنت میذاشتم و تو با این که سبزیجات دوست نداشتی بازم از دست من خوردی.علی
همین چیز به این سادگی به من ثابت کرد چقدر عشق بین ما قوی شده.عزیز دلم
فدای اون نگاه مهربون و چشمای قشنگت بشم الان که دارم اینو مینویسم شدیدا
به حضورت و وجودت در کنار خودم احتیاج دارم.چقدر دنیا با حضور مهربونت قشنگ
شده.چقدر گذاشتن سر روی شونه هات برام زیباست.علی به خدا قسم می خورم هیچ
چیز تو دنیا نمیتونه جای عشق تو رو تو دلم بگیره.آخ که چقدر از کلمات بدم
میاد.هیچ وقت نتونستن حس واقعی منو به تو نشون بدن.بهترین چیزی که تاحالا
تونسته تو بیان احساس واقعیم منو راضی کنه فقط همون چند لحظه ایه که تو
چشمات نگاه کردم و دستتو گرفتم.علی یادته اون شب که ماه تو آسمون بود و من و
تو تا نصف شب با هم تلفنی صحبت میکردیم؟یادته بزرگ ترین آرزوی من چی
بود؟اون شب گفتم خیلی دوست دارم دوتا دستاتو بگیرم تو دستام و فقط نگات
کنم.چقدر خوبه که به آرزوم رسیدم... علی به خاطر دل زهرات مواظب خودت باش عزیزم.خیلی دوست دارم همه زندگی من خدای خوبم به خاطر دل دو تا از بنده هات مواظب علی زهرا باش . . . علی اول پست و زدم بعد پستتو خوندم.کاش این کارو
نمیکردم.کلمات و جملاتم از این که به خودشون اجازه دادن در برابر دویست و
نود و یکت روی صفحه این دنیای کوچیک حک بشن خجالت میکشن.همیشه در برابر
زیبایی کلماتت و مهربونی خودت کم میاوردم.این بار بد تر از همیشه.آخه خدا
چرا دنیا اینطوریه.چرا نمیتونم به علیم بگم چقدر دوسش دارم و چقدر
عاشقشم.علی به تموم هستیم قسم میخورم عاشقانه دوست دارم.کاش بودی و تو
چشمات نگاه میکردم و نگاهم میتونست بت بگه دوست دارم.حیف... برای دوست عاشقمونم از صمیم قلب آرزو میکنم به عشقش برسه.آرزو میکنم سکوتش و بشکنه چقدر خوبه که دنیای کوچیکمون داره کم کم بزرگ میشه.خدای خوبم مراقب دنیای من و علیم باشم.دنیای من علیه.مواظب علیم باش
- ۸۹/۰۸/۰۱