297
- شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۸۹، ۰۱:۰۰ ق.ظ
به نام حافظ قلب ها سلام علی مهربون زهرا الهی قربون چشمای ناز و سبزت با مژه های بلند و خنده
خوشگلت برم.وقتی با توم گذر زمان و احساس نمیکنم ولی همین که از تو دورم و
مجبورم تیک تیک صدای ثانیه هارو بشمرم هر روز میشه صد سال و چشمای من در
انتظار رسیدن یه شنبه دیگه.علی نمیدونم اینو تا حالا بت گفتم یا نه ولی من
خیلی خیلی بی روح و به قول معروف سیب زمینی بودم ولی نمیدونم چی شد اینجوری
مهرت تو دلم خونه کرد.وای خدای خوبم گاهی خیلی به درگاهت ناشکری میکنم ولی
هر وقت من از تو چیز خوبی میخواستم و تو بم نمیدادی داشتی تمون خوبیای
دنیا رو جمع میکردی تا یه دفه بم بدی.ولی خدای مهربون زهرا نمیدونم چکار
کردم که تو بیشتر از اون چیزی که ازت خواسته بودم بم دادی.علی به خدا
عاشقتم.بعضی وقتا احساس میکنم اگر با تو آشنا نمیشدم چقدر زندگیم پوچ
میشد.دلم برات تنگ شده آقا معلم مهربون من. خدایا خدایا خدایا خدایا....................فقط علیم...مواظبش باش
- ۸۹/۰۶/۲۰