303
- شنبه, ۹ مرداد ۱۳۸۹، ۰۳:۰۸ ب.ظ
به نام آنکه لیلیه مجنون را آفرید 312 311 310 309 308 307 306 305 304 303 سلام خوبی عزیزدلم زهرا
امروز یه حس عجیب داشتم از دیشب که گفتی دنبال انتقالی هستی نمیدونم چی
بگم فقط اینو بگم که من وقتی خوشحالم که تو خوشحال باشی وقتی خوشحالم که تو
کاری رو میکنی که دوست داری پس برو دنبال کارات تا دیر نشده نمیتونم بگم
از رفتن ناراحت نیستم مگه امکان داره آدم از زندگیش دور شه و ناراحت نشه
ولی چاره ای ندارم . بت گفتم از شنبه میترسم بت گفتم همش میترسم چی
بنویسم اخه من نوشتن بلد نیستم ، همیشه از نوشتن فراریم ولی نمیدونم چرا
وقتی شنبه میشه خود به خود مینویسم اونم برای عزیز ترین آدم زندگیم برای
شریکم . بابام میگه تو زندگیت هیچوقت شراکت نکن ولی منو تو ازون شریکا
نیستیم که بابام میگه . اون بالا روزشمارمونو دیدی چه تند داره حرکت میکنه امیدوارم تندتر بره تا هم ماهرمضون زود تموم شه هم دوریمون. زهرا من هیچوقت نمیتونم تورو کامل درک کنم چون مثل تو احساس ندارم ولی میفهمتو و درکت میکنم زهرا بهترین و خوشمزه ترین مزه زندگیشیرینی بوسه های توست خدایا یه هفته دیگه مراقب زهرای من باش
- ۸۹/۰۵/۰۹