311
- يكشنبه, ۱۶ خرداد ۱۳۸۹، ۰۱:۵۰ ب.ظ
به نام حافظ تو
سلام علی مهربونم
باورت میشه یه هفته به چه سرعتی گذشت.انگار همین دیروز بود که سیصد و دوازدهمین ورق این دفتر و کندیم و دور انداختیم. خوشحالم که این دفه من ازت جلو زدم.اولین صفحه از ورق سیصد و یازدهم مال من شد.شاید این دفتر به آخر نرسه و زود تر از کندن آخرین برگش برات کهنه بشه ولی عزیزم من کهنه پرستم و بدون این دفتر و برای خودم نگه میدارم و دیگه هیچ دفتر تازه ای نمیخرم...
راستی این جمعه قشنگ ترین و کوتاه ترین جمعه عمرم بود.با این که شرم اجازه نمی داد خوب به چشمات نگاه کنم ولی همین که نزدیکت بودم و حضورت و احساس می کردم برام یک دنیا ارزش داشت.از جمعه دلم برات بیشتر بی تابی میکنه.
چیزی که روز به روز و لحظه به لحظه برای من بیشتر میشه حس تعلق خاطر به شماست.
خدایا شکرت که علی و به من دادی.خودت مواظبش باش
- ۸۹/۰۳/۱۶